دیشب سرهم چهار ساعتم نخوابیدم و قبل هفت بیدار شدم تا آموزشگاه باشم. بعیدِ از این دختر که کتاب تستش رو همراه خودش نبره ولی ترجیح میداد امروز فقط دور از طوفان شب قبلش، فقط آروم باشه!تموم مدت سر کلاس مامان مقیمیش مثل بچه های راهنمایی جزو می نوشت و تند تند ایزومر هارو تعیین میکرد و طبق عادتش با توضیح استاد جواب میداد ولی امروز از اینکه یه جا تپق زد عصبی نشد. برعکس، همهش رو نشونه دید از اینکه از دیشب داره فاصله میگیره...باد هشت صبح احیاش میکرد و برای آخرین جلسه قبل از دی پیش مامانش میره تا مثل بچه ها گزارش بده+پس خیلی سبز و دوجلدی مبتکران رو بذارم کنار؟-آره، میکرو تموم کن بعد حتما زودتر برو سراغ نردبام. خیلی سبز صحیح و غلط رو تموم کردی؟+آره اونم تموم شدبغلش رو مثل همیشه واسم باز میکنه و پیشقدم میشه تا بچلونتم. نگاهش سمت بچه های دوازدهمی می چرخونه و میگه-یاد بگیرین یکم بچم چهار تا کتاب باهم میزنهسرمو کج میکنم و باز میگم+تا ته این ماه به حق علی پنج تامیخنده باز میبوستم له میشم و مچ دستم بالا میارم با دیدن ساعت میگم+استاد روان کلهم رو میکنه، برم؟-هومن غلط کرده!به اندازه تموم گریه های دیشب میخندم و سمت در کلاس پا تند میکنم-جوری این یه ماه رو ببند که انگار قرار با بچه های پشت کنکوری، کنکور بدی!+چشم-غیرت یادت نره!کل تایم کلاس روان شیر قهوهم رو دستم گرفته بودم و با نیش بازی میکردم از صدق سرِ آدم جدیده و برنامه نیمچه جلوترش با بلند جواب دادن سوالا و برگشتن تک به تک بچه ها مثل همیشه به یه "هو ام آی؟" میرسیدم-پس تست هارو بزن جمع بندیت هم کامل انجام بده+حله-هر وقت سوال داشتی پیم بده من همون موقع که دیدم باهات تماس میگیرم تا دو نصف شبم بیدارمنیشم باز میشه و با سو شَهرِمَن...!...
ادامه مطلبما را در سایت شَهرِمَن...! دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mohanna2021 بازدید : 52 تاريخ : جمعه 2 دی 1401 ساعت: 13:43